• وبلاگ : روزنامه نگار
  • يادداشت : فوريت يا اهميت؟
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + الي 
    آقاي بيكار مگه فيهم جونم مثل تويه كه تند تند بنويسه؟ نبينم ديگه با خانم دبير من اينطوري حرف بزنيا
    بنويس ديگه كشتي خودت رو

    روز خبرنگار مبارك و قلمتان هميشه سبز باد !

    + سيندي 
    سلام
    پس اين يادداشت "امان از اين تغييرات سازماني" ات چي شد؟ ترسيدي و زود برش داشتي؟
    + محسن 

    من درگير كارهاي مهمم نه كارهاي فوري

    البته اين تا وقتي كه تو دوباره مخم رو نزني

    بيا مخ من رو بزن بفرست برم كيهن تعطيلش كنم بخنيدم

    ميوه بر شاخه شدم

    سنگ پاره بر کف کودک

    طلسم معجزتي مگر

    برهاند از گزند خويشتنم

    ....................

    كيه دوباره لخ لخ مي كنه اونجا؟

    ببين تو بايد منو الگوي خودت كني

    هم تو هم الميرا

    باور كن

    يه تيم مي شيم كلي خوش مي گذرونيم. ناهار مي ريم دركه شام كلي حال مي كنيم

    + سيندي 
    بسان رهنورداني كه در افسانه ها گويند
    فشرده چوب هاي خيزران در مشت
    ...
    ببينيم آسمان هر كجا آيا همين رنگ است


    + الي 

    من با اون قسمت كفش و خش خش موافقم خيلي اعصاب خورد كنه است

    راستي هر وقت خواستي فرار كني به منم بگو چون حالا به خاطر تو فرار نكردم پس هر جا فرار كني منم ميام عديدم

    فرار ممكن است. ولي به كجا؟ به جايي كه اين دغدغه ها نباشد يا جايي كه بتوان حداقل هفته اي چند ساعت آزادي را توي آن حس كرد. آزادي اين كه به حبس ها و بايدها و اجبارهايت فكر نكني.

    حكايت ما مثل دلفين هايي است كه بايد جست و خيز كنند و شنا كنند ولي هيچ سطحي نداريم كه بپريم چون سطح اقيانوسمان يخ زده عين قطب شمال.