روز خبرنگار مبارك و قلمتان هميشه سبز باد !
من درگير كارهاي مهمم نه كارهاي فوري
البته اين تا وقتي كه تو دوباره مخم رو نزني
بيا مخ من رو بزن بفرست برم كيهن تعطيلش كنم بخنيدم
ميوه بر شاخه شدم
سنگ پاره بر کف کودک
طلسم معجزتي مگر
برهاند از گزند خويشتنم
....................
كيه دوباره لخ لخ مي كنه اونجا؟
ببين تو بايد منو الگوي خودت كني
هم تو هم الميرا
باور كن
يه تيم مي شيم كلي خوش مي گذرونيم. ناهار مي ريم دركه شام كلي حال مي كنيم
من با اون قسمت كفش و خش خش موافقم خيلي اعصاب خورد كنه است
راستي هر وقت خواستي فرار كني به منم بگو چون حالا به خاطر تو فرار نكردم پس هر جا فرار كني منم ميام عديدم
فرار ممكن است. ولي به كجا؟ به جايي كه اين دغدغه ها نباشد يا جايي كه بتوان حداقل هفته اي چند ساعت آزادي را توي آن حس كرد. آزادي اين كه به حبس ها و بايدها و اجبارهايت فكر نكني.
حكايت ما مثل دلفين هايي است كه بايد جست و خيز كنند و شنا كنند ولي هيچ سطحي نداريم كه بپريم چون سطح اقيانوسمان يخ زده عين قطب شمال.