فرار ممكن است. ولي به كجا؟ به جايي كه اين دغدغه ها نباشد يا جايي كه بتوان حداقل هفته اي چند ساعت آزادي را توي آن حس كرد. آزادي اين كه به حبس ها و بايدها و اجبارهايت فكر نكني.
حكايت ما مثل دلفين هايي است كه بايد جست و خيز كنند و شنا كنند ولي هيچ سطحي نداريم كه بپريم چون سطح اقيانوسمان يخ زده عين قطب شمال.