Suddenly it happened
شنبه 87/4/1 11:53 صبح| | نظر
«یه قربانی همیشه قربانیه؛ این یه قانونه»
بدبختی های «تس» به عینه این قانون را برایش ثابت کرد. «تس» قربانی یک اتفاق ساده شد اتفاقی که می توانست هیچ وقت رخ ندهد و او همیشه یک دخترک ساده روستایی باقی بماند. اتفاق غم انگیزی که تراژدی زندگی «تس» شد. دخترک می دانست که قانون، قانون است و او در نهایت وقتی روشنایی خورشید صبح دم از لابه لای تخته سنگ های stonehenge، قربانگاهی برای خورشید، تابید تا قربانی خود را دریافت کند، به چنگ مامورانش افتاد و در صبح دمی دیگر به چوبه دار آویخته شد.
داستان این فیلم فکرم را به هم ریخته به خصوص که تقریبا با فاصله کمی از فیلم «21 گرم» دیدمش؛ یک فیلم دیدنی از الکساندرو گنزالس. «21 گرم» و «تس» صرف نظر از ساختار و موضوع از آن جهت فکرم را مشغول کرده که هر دو داستان چرخش زندگی بر اساس اتفاقات روزمره است، اتفاقاتی که تلخ یا شیرین همه چیز را به هم می ریزند؛ چه آگاهشان باشی چه نباشی. آنوقت می بینید که زندگی چه اتفاقی شکل می گیرد و چه اتفاقی می تواند همه آنچه تلاش کردی تا بسازی به هم بریزد. از همه مهمتر اینکه حتی باید شک کرد آنچه زندگی اکنونش می دانیم خود خواسته بوده یا اتفاقی به اینجا کشانده شدیم. به خاطر می آورم دبیر فلسفه مان را که در تشریح زمان، انسان را در قعر چاهی توصیف کرد که از اعماق آن به بالا می نگرد و آنچه را می بیند بر اساس فهمش تعریف می کند. آن بالا چه خبر است؟؟؟
پ.ن: فردا قراره حدود 25 هزار نفر جمع شن stonehenge، تا طلوع خورشید را در آغاز فصل جدید ببینند و جشن بگیرند.